به گزارش شهرآرانیوز، از اهالی کرمان است. این پسوند چترودی دنباله نامش هم گواه اصالت اوست. شهریور ۱۳۳۲ که به دنیا آمد و هفت سال بعد نخستین گامهای مشتاقش را با ورود به دبستان ایراندخت به دنیای علم آموزی گذاشت، شاید هرگز گمان نمیکرد ادامه مسیر دانش اندوزی اش به ۹۰۰ کیلومتر دورتر از خانه و خانواده اش بیفتد.
اصلا دوران متوسطه را به شوق رشتههای پزشکی در رشته طبیعی شرکت کرد و خیال هجرت نداشت، اما دست تقدیر و سرنوشت پس از انتخاب رشته، او را روانه مشهد کرد تا با قبولی در رشته زبان و ادبیات فارسی، میهمان دانشگاه فردوسی مشهد کند. مهدخت پورخالقی چترودی بعد ازچهارسال کارشناسی را با رتبه ممتاز فارغ التحصیل شد در حالی که پایان نامه او با عنوان «نقد و بررسی صنایع بدیعی دیوان ادیب صابر ترمذی» به راهنمایی شادروان دکتر حمید زرین کوب در سال ۱۳۵۴، مورد تحسین استادان وقت قرار گرفت.
در ادامه، نام مهدخت پورخالقی به عنوان یکی از دو دانشجویی اعلام شد که شایسته ورود به مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه فردوسی در رشته زبان و ادبیات فارسی بودند. علم آموزی از محضر استادانی، چون غلامحسین یوسفی، فرصت مغتنمی برای بهره مندی از دریای علم پیشکسوتان ادبیات فارسی بود و پایان نامه او در دوره کارشناسی ارشد با عنوان «تجلی شاعرانه اساطیر و اشارات داستانی در مثنوی مولوی» به یاری دکتر غلامحسین یوسفی، او را بار دیگر موفق و سربلند از مقطعی دیگر عبور داد و این بار در سال ۱۳۵۷ با استخدام در اداره آموزش و پرورش، اقامت خود در مشهد را تمدید کرد تا به این ترتیب هرآنچه در طول سالیان تحصیل آموخته بود، به دیگر علم آموزان انتقال دهد.
همکاری او با گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد تا سال ۱۳۷۳ ادامه داشت و در این بین، با قبولی در آزمون دوره دکتری زبان و ادبیات فارسی، از آموزش و پرورش به دانشگاه فردوسی منتقل و مسئولیت بخش مرجع کتابخانه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی را عهده دار شد.
پس از یک سال در معاونت پژوهشی دانشکده به فعالیت خود ادامه داد و تدریس برخی دروس تخصصی به دانشجویان را نیز در کنار دیگر مسئولیتهای خود متقبل شد. اسفند سال ۱۳۷۶ بود که دفاع از پایان نامه دکتری خود را با درجه ممتاز به انجام رساند و تحصیلات آکادمیک خود را در رشته ادبیات فارسی به پایان برد.
پایان نامهای با عنوان «نماد درخت و ارزشهای فرهنگی آن در شعر فارسی» که با راهنمایی دکتر محمدجعفر یاحقی به انجام رسید. پژوهشی متمرکز بر اسطورههای ادب فارسی به ویژه شاهنامه فردوسی که با گره گشایی از رازهای نهفته و تعبیر و تفسیر دقیق نمادها، درختان مقدس در ادبیات فارسی را به عنوان تاریخ زنده و گویای بشر بررسی و ویژگیهای درهم فشرده آنها را با شیوهای ژرفا شناسانه تشریح میکرد.
او درختان را گاه محور عالم و رابطی میان زمین و آسمان میداند که به شکلی نمادین، تمامی مراحل و سطوح حیات را در خود خلاصه کرده اند.
زاویه نگاه بدیع و تازه دکتر پورخالقی به درختان موجود در شاهنامه فردوسی و ارتباط هریک از آنها با یکی از قهرمانان شاهنامه، با ذکر ابیات شاهد، این اثر را به اثری متفاوت در حوزه تحلیلهای ادبی تبدیل کرده است چنان چه مؤلف در مقدمه اثر، از اهمیت بررسی این موضوع میگوید: درخت در نمادشناسی اسطورههای جهان، یکی از پیچیدهترین و ناشناختهترین نمادهاست و در فرهنک همه ملتهای جهان، به خصوص ایران قبل و بعد از اسلام، همواره ارزشی نمادین داشته است. یادمانی تلخ یا شیرین که در طول قرنها به جا مانده و رفته رفته در پهنه بی انتهای ادب به نمادی گسترده تبدیل شده که سزاوار است با نگاهی فراگیر از دو دیدگاه کالبدشناسی و ژرفاشناختی مورد بررسی قرار گیرد.
دکتر مهدخت پورخالقی چترودی، علاوه بر عضویت در هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد، از اعضای هیئت تحریریه فصلنامههای «جستارهای نوین ادبی» و پژوهش نامه «فرهنگ و ادبیات آیینی» و فصلنامه «اجتماعیات در ادب فارسی» نیز بوده است و در نتیجه سالها فعالیت پژوهشی، شانزده مقاله کنفرانسی و سی مقاله ژورنالیستی در مجلات داخلی نیز در کارنامه علمی او به چشم میخورد که در این بین، عمده مقالات منتشر شده از او، به موضوعات شاهنامه فردوسی، تاریخ بیهقی و اسطوره شناسی متمرکز بوده است.
«درختان شعر شاهنامه فقط برای زیبا کردن شعر نیامده اند بلکه حاصل ادراک اصیل لحظههای هستی شاعرند.
چنان که درخت شعر او هم نماد دانش و خردورزی، سربلندی، طراوت و شادابی، جوانی و کامرانی، زندگی و حیات جاوید و هستی پایدار، رشد و بالندگی، خیر و برکت، آزادگی، بزرگ منشی، ایستادگی، صلابت و تسلیم ناپذیری است... و این همه را میتوان نجیبانه و ملایم از زبان خود درخت و در بیان شاعرانه درخت دانا و سخنگو و دل آرای سرو بلند شعر فارسی شنید و دل به اسرارش سپرد.»